جدول زمان بندی ساعات خواب
جدول زمان بندی ساعات خواب
کودکی که برای شهدای گمنام شاخه گلی آورده است.
🎥 اسرائیل در سراشیبی سقوط؛ رویکرد سیاستهای غلط نتانیاهو صدای تحلیلگران صهیونیستی را هم درآورد!
سیاستهای نتانیاهو باعث تضعیف اسرائیل شده، او باید دُمش را روی کولش بگذارد و برود!
🎥مردم دنیا چرا برای فلسطینی ها میلیونی به خیابان می آیند و برای شورش شما نمی آمدند؟
▪️چون مردم دنیا عقل دارند و فرق مقاومت در برابر جرثومه اشغالگر را با یک شورش کثیف استعماری ساخته دست دستگاه های اطلاعاتی غرب در یک کشور تحت ستم را خوب می فهمند.
▪️چون مردم دنیا می فهمند مزدوران بی ارزشی چون تو، بنده پول و ثروت، کارشان وطن فروشی و هرزگی است، اما کار مادران و کودکان فلسطینی، ایستادن بر سر آرمان تا آخرین قطره خون است.
▪️وقیح بی بته، چه را با چه مقایسه می کند. حرام لقمه بی شرم!
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
#غزه
محمد حسین فهمیده، فرزند محمد تقی در سال 1346 در خانوادهای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. وی دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد. محمد حسین در سال 1352، به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند. در همین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز، مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. وی شیفته و عاشق امام (ره) بود و با تمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او میگفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم. فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز میگردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان کرج خارج نشود.ولی او رضایت نمی دهد و خطاب به آنان میگوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم. در همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمد حسین تصمیم میگیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد.
مجموعه خاطرات قهرمانان انقلاب
قهرمان : شهید چمران
جوراب بافی
پدر شهید چمران یک کارگاهی داشت که در آن جوراب میبافتند. برای دوختن جوراب، یک دستگاه های مخصوصی داشتند، ولی این دستگاه شان یک پیچی داشت که خیلی زود خراب می شد. وقتی خراب می شد باعث می شد که دیگر نتوانند جوراب جدید ببافند و کارشان تعطیل می شد و پول در نمیاوردند.
چون آن قطعه گران بود و از خارج میخریدند، نمی توانستند به این راحتی ها تهیه اش کنند.
مصطفی و داداشش که در کارگاه به پدرشان کمک می کردند، کمی فکر کردن و تلاش کردن شبیه آن قطعه را خودشان درست کنند.
اتفاقا موفق شدند و توانستند دوباره دستگاه جوراب بافی شان را راه بیندازند.
کارگاه های دیگر که همین مشکل را داشتند خیلی خوشحال شدند. وقتی فهمیدن می شود آن قطعه اینجا هم درست شود، پیش بابای مصطفی رفتند و از او خواستند که مصطفی برای آنها هم قطعه درست کند تا بتوانند بخرند.
یواش یواش آنقدر کارشان گرفته بود و کارگاه های مختلف می خواستند از آنها قطعه بخرند که کارگاه شان را عوض کردند و یک کارگاه تولید لوازم یدکی راه انداختند و در کارشان خیلی هم موفق شدند و دیگر از این راه پول در می آوردند.
حارس مدیا بزرگترین رسانه فرهنگی
حارس مدیا بزرگترین رسانه فرهنگی
کلام شهید:شهادت، هدف نیست، پیروزی هم هدف نیست، بلکه ترویج دین، هدف است.
اقامه نماز جماعت کف خیابانهای تورنتو
خبر آمد خبری در راه است ✌
انشاالله ظهور نزدیکه
#فلسطین_کلیدواژه_ظهور
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #نابودی_اسرائیل_نزدیک_است